نوازندههای دوچرخهسوار
آرمان اوضح_ سفر به ترکیه برای خیلیها جذاب است خصوصاً با فیلمها و تبلیغاتی که در چند سال اخیر دیدهشده است. برای عدهای سفر تفریحی جالب است و برای عدهای که علاقه به شعر و ادبیات دارند سفر به قونیه و مزار مولانا در این کشور جذابیت خاصی دارد.
مجید محیط و حجت پور علی از نوازندههای شناختهشده رفسنجان مهرماه امسال با دوچرخه از رفسنجان به قونیه رفتند.
محیط درباره این سفرمی گوید نباید آرزوهایت را به کسی بگویی چون به قول قدیمیها “عدهای نه میاورند” و این انرژی منفی باعث میشود از آن آرزو دلسرد شوند. هرچند یکی از آرزوهایش را گفت که دلش میخواهد این سفر در قالب یک کتابچه طراحی شود و ما نیز بر خلاف قول قدیمیها و بهرسم جدیدیها انرژی مثبت دادیم و استقبال کردیم.
مجید محیط خودش را دوچرخهسوار حرفهای نمیداند؛ حدود شش ماه پیش تصمیم میگیرد مسیر خوی تا قونیه را رکاب بزند. با حجت پور علی نوازنده گیتار که سابقه دوستی چندساله دارد در این مسیرهمسفر میشود. هرچند در نظر داشت یک تیم موزیسین دوچرخهسوار تشکیل دهد ولی به دلایلی نشد.
برای شروع اکثر شبها حدود پنجاه کیلومتر رکاب میزدند. قبل از سفر یکشب امتحانی مسیری طولانی رفتند و شبی نیز در آلاچیق در جاده سرچشمه چادر زدند که امتحان کرده باشند؛ که میتوانند یا نه؟ آن شب باد شدید خودی نشان داد تا حساب کار دستشان بیاید.
وی با خیلی از دوچرخهسوارها صحبت کرد و ایشان میگفتند شما نمیتوانید ولی محیط و پور علی همچنان به رفتن مصمم بودند. تصمیم جدی شد و یکی از دوستانش که عکاس و اهل کرمان بود به این گروه دونفره ملحق شد.
سفر شروع شد. صبح چهارشنبه کاشان و پنجشنبهشب تبریز که همان شب در خوی، کنار مزار شمس چادر زدند. جمعه روز بعد در کنار مزار شمس ساز نواختند و خواندند؛ سپس حرکت. چون مسیر باریک و سخت بود، ظهر به مرز بازرگان رسیدند و این آغاز سفر بود. حدود 100 کیلومتر رکاب زدند البته بهاجبار شرایط هوا و سختی راه. مسیر بعدی سردسیر و سربالایی دشواری داشت. قرار شد با اتوبوس بروند، اما بار و دوچرخهها مانعی شد که ادامه مسیر را که حدود نه روز به طول انجامید رکاب زنند.
رکاب زدن در جادههای فرعی جنگل؛ حضور ماشین مشکوک و حیواناتی چون خرس انگیزهای شد تا با سرعت زیاد، مصافت بیشتری را رکاب بزنند تا به آبادی رسیدند. حضور پیرزنی مهربان با سبدی پراز انگور تسکینی برای دلهرههایشان شد. استراحتی کوتاه و سپس تا مقصد بعدی پنجاه کیلومتر رکاب زدند. ساختمانی چندطبقه که نیمهکاره رهاشده بود از دور مشخص بود. در طبقه همکف از پشت پنجره پیرمردی روی صندلی نشسته و مشغول تنهایی خود بود. دیگر یاد گرفته بودند که نباید بیمقدمه در محلی حضور داشت. کنار ساختمان چادر زدند؛ وسایل را مرتب کردند. پیرمرد جلو آمد و با نگاهی متوجه شد که این دوچرخهسواران؛ نوازنده هم هستند. دعوتشان کرد. با اشاره و دستوپاشکسته همصحبت شدند و پذیرایی گرمی کرد؛ برای جبران محبت این پیرمرد ساز نواختند پیرمرد که یاد ایام جوانیاش افتاد به دوستان دیگرش زنگ زد و آمدند و یک دورهمی شاد رقم خورد.
صبح، پس از خداحافظی با پیرمرد راهی شدند. هوا سرد و جاده برفی بود و یکیک سربالایی سخت در انتظار این گروه. این بار ماشینی با آرم راهداری آمد؛ دونیروی خود را پیاده کرد. با اشاره منظورش را رساند که راه سخت است و ناهموار با من بیایید. ناچار اعتماد کردند و رفتند. به بالاترین نقطه رسیدند، برای جبران محبت این راننده، نواختند و خواندند. صبحانه خوردند و ماشین راهدار برگشت. به رکاب زدن ادامه دادند تا به یک پمپبنزین رسیدند. یک زنبور به روش خودش جهت خوشآمد گویی بینی نوازنده گیتار را نیش زد. پس از استراحتی کوتاه؛ حدود 176 کیلومتر رکاب زدند تا به قونیه رسیدند. در مجموع 1230کیلومتر رکاب زدند …
پنج روز قونیه؛ هرچند گروهی که قرار بود همراهشان کنند به دلایل خودشان نیامدند اما دو نوازنده دوچرخهسوار به اجرای خود پرداختند. اجرا در فستیوال نداشتند زیرا برنامههای آنها از پیش تعیینشده بود. کنار مقبره در فضای بازی که بود آنجا نواختند.
در برگشت دیگر وقت نبود و فقط 60 کیلومتر رکاب زدند. هنگام ورود به رفسنجان گروه دوچرخهسواران سهشنبههای پاک به همراه رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی به استقبال این دوچرخهسواران نوازنده آمدند.
پاسخ دهید